◾️◾️ دربارهی محمّدرضا شجریان
◾️◾️ برگرفته از: صفحه اینستاگرام نویز
محمدرضا شجریان
(۱ مهر ۱۳۱۹ – ۱۷ مهر ۱۳۹۹)
محمدرضا شجریان، تنها موسیقیدان سدهی گذشته است که قاطبهی اهل ایران، یکصدا، صدای درون خود را در صدای او میجویند و میشنوند؛ با مقدار متوازن و متناسبی از هر چه در فرهنگ و هنر ایرانی میتوان سراغ کرد از خصوصیات اخلاقی و اجتماعی و صنعت و هنر و گرایشهای سیاسی. او نزد ایرانیان نزدیکترین حس است برای درک آن رویینتنیای که در متون حماسی و اسطورهای وصف شده و سیاوشوار از بزنگاههای تاریخ جان به در میبرد. استاد آوازی که پرکارترین موسیقیدان دهههای گذشته است و همیشه جانب مردم گرفته است یا مردم چنین تلقیای از جانب او درک کردهاند.
گسترهی صدایش، از پای سفرهی افطار تا صدای رسای مبارزات سیاسی مردم، در بزنگاههای تاریخی مختلف، از پیش از انقلاب تا سال ۱۳۸۸ را در بر میگیرد. تسلط بیحدش در اجرا و تراوش قطرانی از آنچه بر آواز و گاه حتا ساز در سدهی گذشته، گذشته است از حنجرهاش، او را صاحب مقامی ویژه کرده است. همنشینی با بزرگترین استادان موسیقی ایرانی و اجراهای بیشمار او با استادان بلامنازع این هنر و بهره و شناختی که او از شاگردی اینان به کف آورده، طبعآزماییاش در تجربهی شیوههای گوناگون این موسیقی از اجراهای خصوصی تا کار با ارکسترهای بزرگ، تواناییِ تثبیتِ بیانی رمانتیک در آواز ایرانی و همپایی و همراهی مردم در مناسبخوانیهایش، حضورش را برای مردمی شیفتهی چشم به یک قهرمان دوختن، آنچنان مغتنم کرده که او را به سمبلی برای ایجاد حس ایرانی بودن و مفتخر بودن از این «بودن» بدل کرده است. او پرافتخارترین هنرمند موسیقی ایرانی در کسب عناوین بینالمللی است: جایزهی یونسکو، جایزهی آقاخان، نشان صلح، نشان شوالیه، نامزدی جایزه گرمی و …
از مشهد، زادگاهش، آواز را با تلاوت قرآن آغاز کرد، و تا ۱۳۵۰ که چهار سال از فعالیت حرفهایاش در تهران میگذشت به احترام پدرش که شاید آوازخوان شدناش را خوش نمیداشت با نام مستعار «سیاوش بیدگانی» فعالیت کرد. پیش از آن مقدمات نواختن سنتور و خوشنویسی را دنبال کرده بود و دانشسرای عالی را به اتمام رسانده بود. آشنایی او با «فرامرز پایور» نقطهی عطفی در فعالیت هنریاش رقم زد، پیش از آن، از «احمد عبادی» و «اسماعیل مهرتاش» بهره برده بود. آشناییاش با نورعلی برومند، منظر اصلی نگاهش به آواز را متحول کرد؛ «سیدحسین طاهرزاده» و تأثیرات او بر گسترش بیان در آواز ایرانی را به شکلی عملی دنبال کرد و تا حدود غیرقابلوصفی در پیشتر بردن این بیان موفق شد.
اجرایی تاریخی از دستگاه «راست و پنجگاه» در ۱۳۵۴ به همراه «محمدرضا لطفی» و «ناصر فرهنگفر» در «جشن هنر شیراز» تأثیر زیادی در شناساندن تواناییها و تسلط او در آواز ایرانی به شنوندگان پرشمار موسیقی ایران در دههی پنجاه داشت. همچنین اجرای دستگاه نوا در سال ۱۳۵۶ در جشن هنر شیراز، پیوستناش به «مرکز حفظ و اشاعهی موسیقی ایرانی» و محشور شدن با «عبدالله دوامی»، انتشار سه مجموعه از آثارش از سوی «انتشارات رادیو تلویزیون ملی ایران»، انتشار «رباعیات خیام» ساختهی «فریدون شهبازیان» با دکلمهی «احمد شاملو» از سوی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»، همکاری با «مؤسسهی فرهنگی هنری چاووش» و مشخصاً «محمدرضا لطفی» و پس از آن انتشار چندین آلبوم همراه «پرویز مشکاتیان» در دههی شصت که در اوج دوران کاری و پختگی آواز او صورت بست؛ او را به صدایی خاموشناشدنی، بُرّان، معترض، مسلط، روشنفکر، مردمی، آگاه و تاریخی بدل کرد. هرچند پس از آن هم آثار قابل تأملی در موسیقی ایرانی با همکاری و همّت او ساخته و منتشر شد؛ مجموعهی کنسرتهایش در اواخر دههی شصت و دههی هفتاد همراه «داریوش پیرنیاکان»، «جمشید عندلیبی» و «مرتضی اعیان» انتشار چند آلبوم تأثیرگذار با مشارکت پرویز مشکاتیان، «کامبیز روشنروان»، «محمدرضا درویشی»، «کیهان کلهر»، «داریوش طلایی»،«حسین علیزاده»، «علی حاتمی»، «مجید درخشانی» و «گروه آوا»؛ «گنبد مینا»، «جان عشاق» و «دود عود»، «آسمان عشق»، «شب، سکوت، کویر» و «دلشدگان» و همراهیاش در کنسرتهایی با «حسین علیزاده»، «کیهان کلهر» و «همایون شجریان» که نقش مؤثری در شناساندن دوبارهی او به نسل جدیدی از مشتاقاناش و همچنین معرفی تواناییهای فرزندش در آواز داشت، همه و همه او را به طرز ویژهای در مرکز توجه مشتاقان و دنبالکنندگان آواز ایرانی قرار داد. او با تسلطی مثالزدنی و با بیانی منحصربهفرد تعداد زیادی از شاهکارهای ادب فارسی را جان بخشیده و غزلهای بسیاری از حافظ، سعدی، عطار و مولوی را در ذهن شنوندگانش تثبیت و تفسیر کرده است. شجریان - چه بخواهیم و چه نخواهیم- درون روح هر ایرانی منزلی دارد و راح صوتاش – چه بپسندیم و چه نپسندیم- معیار آواز ایرانی است. او تذکار مشخصی است از نقش مؤثر یک هنرمند در ذهن یک ملت، به رغم خواستهها و ارادههای مسدودکننده.